داسـتانپـدر مـسـتر سـامـسون را کامـل در جـزوه نـفـتشـاه آورده ام، گـورسـتانی کهروبـروی گازپلـیت(gasplant)وجودداشت و به شکل یـک صـلـیـب مـزیـن شده بود تنهـا جـسد پدر مستر سامسون در آن مدفونبود، مستر سـامـسون از مسیحیان ایـرانی است که بهغیراز پـدرش هیچیک از اعـضـایخـانـوادهاش در نـفـتشـاه فـوت نکـردنـد و قـبل از مـردن نـفـتشاه را ترککـردنـد، بایدتائید کنم مـستر سامـسون ایـرانـیاست و ایـرانـی به خاک سپرده شد.
مکانی بنـام چـم (رودخانه، تالاب) مـستر سـامسـون درنـفـتشـاه وجود ندارد، شـایـد منـظور بـاغ مـسـتر سـامسـون بـاشـد، ایـن بـاغفـقـط نـام مـسـتر سـامـسون را داشت امـا به شـرکـت نـفـت تعـلـق داشت و بـاغـبـانآن مـردی از اهـالـی صحـنـه در ۶۰ کیلـومـتری کـرمانشـاه بنام خـالـوشـاهـمرادبـود، حـقـوق خـالـو شـاهمـراد را شـرکـت نـفـت پـرداخـت میکرد ، بـرای آبیـاریتـابسـتانی شرکـت نـفـت روی رودخـانـه یک سـد میبست و آب جمـع شده پشت سـد به مـصرفاین بـوسـتان میرسـیـد، محـصـول این بـاغ(الـبتّـه بـوسـتان) به مـصرف بـاشـگاهفـرست کـلاسهـای شـرکـت نـفـت و کـسـانیکه در آن ساختمانها زنـدگـی میکـردنـدمیرسـید.
با سپاس، مـن امـروز حدوداً بیش از یکساعت در سایت"نفتشهـریهـا سلام" به بررسی موضوعات آن پرداختم و یک دنیــا از دیـدن نامدوستان وهمکلاسیهـایم لـذت بـردم و نوشته آن دوستی که به نـام حسین دربارهنفتشـاه نوشته بود که تلی از خـاک و مخـروبه شده دلـم رابه درد آورد، میدانیدبازار نفتشـاه یک معمـاری بسیار زیبـائی بـود که مـن طـرحی از آن را تهیهکردهامو در آینـده روی سایتنفتشـاه تکدانه غـرب ایــران» میگـذارم. بهخصوص دربمـغـازه ها که واقعاًیک هنــر چوببری بهحساب میرفت، شعر زیبـای حشمت بازدار کهکودکیش را یاددارم فـرزند مـرحـوم عبـدل بازدار و برادر کلانتر و ابراهـیم را دیـدمزیبـا سروده بود، مـن از اطلاعـات شمـا بهـره خـواهـم گـرفت و شمـا نیز میتوانیدهمین کار را بکنـید و کـوشش کنید و کوشش کنیــم هـرچـه بیشتر از این سایتهـا بازشـود تا محیـط بیشتری را احـاطه کنند و دسترسی به آنهـا سادهتر باشـد، رقـابتنشود بلکه توسـعه نـام نفتشـاه برای صـاحب سایت هــدف باشـدو همـکاری با صاحبان سایرسایتهـا.
نـوجـوانیم را در نفت شهر (نفتشاه) گـذرانده امو از مـزایای آن بهـرهمنـد شدهام و مـدیون آنجا میباشم، در شهریـورمـاه ۱۳۳۵نفتشـاه را تـرک کردم و در سال 1339مجدداً به نفتشـاه آمـدم و چنـد مـاه بیشتر درآنجـا نمـاندم و به کـرمـانشاه نقلمکان کـردیم و تا سال ۱۳۵۸ که مسئول مالی ادارهراهـداری قصرشیرین شدم نفتشـاه را ندیده بودم در این سال که جـاده نفتشـاه بهقصرشیرین را آسفالت سرد میریختیم چندین بار به نفتشـاه رفتـم و مـورد لطف اهـالیکه به پـدرم عنـایتی داشتند قـرار میگـرفتم.
آنآرامـگاهـی که بهصورت زیبایـی ساختهشده و یک صلیب سنگی روی آن نصب است درحالیکهآن صلیب و آن آرامـگاه نشانه زنـدگـی برادرانه ایـرانیان مسلمـان در کنـار هموطنانمسیحـی خـودشان است، در آن آرامـگاه پـدر مستر سامسون سرکیسیان از ایرانیان مسیحیخفته است و فـرزندان مستر سامسون آرشام وآرشاک در مدرسه نفتشاه درس خـواندند ودختر مستر سامسون بی بیک سرکیسیان نام دارد، آن آرامـگاه یک ایــرانی است نهخـارجـی !، مستر سامسون مسئول لولهکشی آب و گاز و امـور فنی شرکت نفت بود. ایناطمیـنان را بدهـم تا سال ۱۳۲۹ که نفت ایران ملـی شد حتی یکنفـر خـارجی در نفتشـاهخـاکسـپاری نشده بود.
نویسنده : بهرام میر شکار نژاد
" عزت سینمای ایران هم برفت ... " به قلم : مرزبان میهن زاده
نفتشـاه ,مستر ,یک ,سامسون ,نـفـت ,سال ,مستر سامسون ,در آن ,آن آرامـگاه ,شـرکـت نـفـت ,و به
درباره این سایت