روزی مردی بپا خاست ز میانه میدان آبادگـــــــــران
افراشت لوای خواستن و گرفتن حق ز بیخبـــــــــران
رنج ها بسی برد دراین ره و ناوردخــــــــم برابروان
داشت مقدس هدفی در سر و می جنگیـــــــــد بهر آن
بهر حق برگزیده شده بود همچو نامــــــــش مصطفی
نبود کس همرهش ز خیل آقازادگان ولابی گـــــــــران
گرم بود پشتش به دعای خیر جمله بدرقه گـــــــــران
بهررسیدن به هدف گذشت بارها ز گرمـــــــا وبوران
نبود تنها قهر طبیعت چون لرزش زمین در میـــــــان
سنگ انداختنپیش پای او بود ز جبهه حاســــــــدان
نکاست ذره ای ز اراده او، دردو جبهه جنگیــــــدن
به ظاهر بودند همسووهم رای با او دولت مـــــــردان
گه به میخ می زدند و گـه به نعل دست اندرکــــــاران
با این امید خسته و مایوس بینند وی را در پــــــایان
غافل از اینکه تنها فکروطن داشت دردلش نشــــــان
چشید بارها طعم تلخ زمین خوردن از پیدا ونهــــــان
ولی هربار قد راست نمود و نهاد پی را دگر باربنیـان
بیائید یار و یاوررسالتش باشیم دراین برهه از زمـان
همراه شویم با نوای بازسازی وطن ازحلقوم آبادگران
مبادا آید آنروز که نفت شاه محو گردد درافق زمـــان
" عزت سینمای ایران هم برفت ... " به قلم : مرزبان میهن زاده
ز ,زمین ,بارها ,برگزیده ,حق ,دراین ,در پــــــایانغافل ,پــــــایانغافل از ,از اینکه ,اینکه تنها ,را در
درباره این سایت